بیست و یک ماهگی مانیار
پسر خوشگل مامان بیست و یک ماهه شد . این روزها ، روزهای سختی بود . خیلی درگیر بودیم . یک و ماه و نیم قبل صورتت کمی قرمز شد مثل گزیدگی . اما روز بعد متورم و کبود شد و زیر اون مثل یک گردو ی کوچک قلمبه شد . دیگه دکتر و آنتی بیوتیک و ... الان که دارم مینویسم تقریبا 50 رو از شروعش گذشته اما هنوز برطرف نشده . قرار است هفته دیگه یک جراح ببینه . این دکتر رفتن ها و آزمایش خون و آنتی بیوتیک های قوی تو را ضعیف و عصبی کرده . من را هم همینطور .بد اخلاقی می کنی مخصوصا روزهای چهارشنبه که من خیلی شاگرد دارم . مامان فریماه بیچاره رو خیلی اذیت کردی . امروز داشتم فکر می کردم ببرمت کلاس های بیرون تا با بچه ها و محیط های شلوغ بیشتر در ارتباط باشی ....
نویسنده :
مامان پسرها
13:22